کلام جاویدان الهی بشر را به سوی محکم ترین و استوار ترین روشها و مسلک ها سوق می دهد.1 قرآن کتابی است که برای هدایت بشر در تمام عصرها و نسلها نازل شده است و بطور یقین جامع ترین دستورات را برای سعادت و خوشبختی انسان تدوین نموده است. نگاه تازه به جایگاه قرآن و تبیین وظایف امت اسلامی در برابر این معجزه الهی و بررسی آثار و برکات محوریت قرآن در سیمای الگوها و اسوه ها می تواند گامی هرچند ناچیز در جهت تبیین این کتاب آسمانی بوده، ما را به صراط مستقیم الهی رهنمون سازد.
امام العارفین در نهج البلاغه می فرماید:
فأسألوا الله به و توجهوا الیه بحبه.2
آنچه می خواهید بوسیله قرآن بخواهید و با عشق به قرآن به خدا توجه کنید.
بنابر آموزه های علوی قرب الرحمان در سایه حب القرآن محقق می شود.
علامه طباطبائی می فرمایند: رابطه مخصوصی که ما آن را حب و علاقه می نامیم تأثیر خاصی در فاعل دارد، بطوریکه قوه فاعلی مزبور همواره متوجه و خواهان انجام خود فعل است و در صورتیکه به آن نائل گردد باز خواهان حفظ و نگهداری آن است. حب یک نوع تعلق و ارتباط محب و محبوب است.3
وقتی کنش ویژه عاطفی بین انسان و کمالش ایجاد شود، محبت پیدا شده است و هرچه این مغناطیس قوی تر باشد جذب بیشتر می شود، هر چه قدر بتوانیم رابطه قوی تر با قرآن برقرار کرده و در اعماق وجود خود بذر محبت این گنجینه بیکران را بکاریم، گامی در جهت رسیدن به قرب الهی برداشته ایم.
گام اول: شناخت قرآن
علی - علیه السلام- می فرمایند:
«المعرفه نورالقلب.»4
شناخت روشنائی دل است.
آن گاه که قلب جلا یابد، نور قرآن در آن تجلی پیدا می کند و معرفت و شناخت آن ممکن می شود. البته شناخت لفظی هرگز نمی تواند ما را به دوستی و عشق کلام الله مجید رهنمون شود، بلکه این معرفت حقیقی است که محبت را به دنبال می آورد. برای رسیدن به شناخت واقعی باید طهارت دل کسب کنیم چرا که قرآن کریم قابل مس و لمس نخواهد بود مگر آن که تطهیر جسم و جان صورت گرفته باشد. چنانچه ذات اقدس اله خود در آیه شریفه می فرماید:
و لایمسه الا المطهرون.5
انسانی که به پلیدی شهوت و گناه آلوده و به هوی و هوس مبتلا است و موانع شناخت را از خود دور نساخته است از قرآن بهره ای نمی برد. آدمی باید از انواع آلودگی در علم وعلل پاک باشد تا بتواند در قرآن اندیشه کرده و حقیقت آن را دریابد.
یکی از صفات قرآن، هادی بودن آن است. چنانچه در نهج البلاغه آمده است.
«الهادی الذی لایضل.»6
هدایت قرآن شامل حال کسانی می شود که قابلیت و شایستگی را دارند، کسانی که شهوت و غضب حیوانی خود را بر فطرتشان حاکم ساخته چون حق را انکار می کنند و در برابر آن می ایستند گمراهی و ضلالتشان بیشتر می شود. هدایت یعنی راهنمایی و دستگیری مؤمنان و خارج کردن آنها از ظلمات احتجاب از شهود خدا به سوی نور مشاهده الهی.7
کوتاه سخن اینکه برای دست یافتن به هدایت قرآن، شناخت قرآن را لازم داریم و جهت شناخت حقیقی تطهیر جسم و جان را باید کسب کنیم.
گام دوم: مجالست با قرآن
در بهشت اندیشه علوی به جمله ای زیبا از امام العارفین پیرامون قرآن برخورد می کنیم. حضرت می فرمایند:
وما جالس هذا القرآن احد الاقام عنه بزیاده و نقصان: زیاده فی هدی او نقصان من عمی.8
احدی با قرآن ننشست جزاینکه به فزونی یا کمی از پیش آن برخاست: فزونی در هدایت، کم شدن در کوردلی.
بنابر فرمایش حضرت، ریزش و رویش در پرتو قرآن صورت می گیرد. نشستن در محضر قرآن زنگار جهالت را از صفحه دل می زداید و به قلب جلاء و روشنی می دهد. به همین دلیل ایمان افزایش می یابد. چنانچه در صفات مؤمنان به این معنا اشاره شده است.
انما المؤمنون اذاذکروا الله و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایماناً.9
مؤمنان همان کسانی اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد و چون آیات او برآنان خوانده شود برایمانشان بیفزاید.
ثمره این مجالست و هم اندیشی و هم نشینی با کلام الهی این است که در همه مراحل زندگی دست انسان را می گیرد و شاید شفاعت قرآن که در احادیث فراوان به آن اشاره شده است، برای دست یافتن به همین معنا باشد.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
اذا التبت علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، فانه شافع مشفع...10
هرگاه فتنه ها چون شب تار شما را احاطه نمود به قرآن روی آورید؛ چرا که شفاعتش پذیرفته است...
شفع به معنای زوج و جفت است، در مقابل وتر که به معنای فرد است. در کاری که انسان به تنهائی از انجام آن برنیاید کمک می گیرد. آن کمک را شافع و شفیع می گویند انسان با عقل و طبع و حس خود به تنهائی نمی تواند راه خدا را بپیماید، گمراه می شود، خسته و زبون می گردد. قرآن است که می آید وقوه انسان را مضاعف می کند و او را در مسیر و طی طریق مدد می کند. آیات قرآن که همه دلالت و راهنمائی و دارو و نور و شفاء و غذا معنوی است در هریک از مراحل زندگی وارد می شود و دست انسان ناتوان را می گیرد و این شفاعت در دنیا در روز بازپسین ظهور می کند، در آن موقف قرآن به عنوان شفیع، شفاعت نمی کند و کسی را که در دنیا به استعانت به آن رفته، در آنجا اعانت کرده و از مراحل ظلمانی و دوزخ عبور می دهد.11
گام سوم: تمسک به قرآن:
در نگاه فرهنگی قرآن تأثیر سازنده ای بر شخصیت انسان دارد ثمره تلاوت و تدبرها و مجالست ما با کلام الله مجید، تأثیر پذیری از آموزه های الهی است. انسانهائی که قدم به قدم با قرآن حرکت می کنند و هرروز و هر لحظه از شهد شیرین آن بیشتر می نوشند علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:
وتمسک بحبل القرآن و استنصحه.»12
به ریسمان قرآن چنگ بزن و از آن طلب پند کن.
حارث همدانی مفتخر است که از اصحاب خاص امام باشد. مالامال از عشق علوی است. یکی از زیباترین نامه های اخلاقی نهج البلاغه خطاب به او نوشته شده است. حضرت در صدر نامه خطاب به این عاشق سینه چاک، برای آغاز سیر وسلوک دستور به تمسک به قرآن را داده اند. در جای دیگر حضرت می فرمایند:
علیکم بکتاب الله فانه حبل المتین.13
بر شما باد عمل کردن به قرآن، که ریسمان محکم الهی است.
ابن میثم بحرانی می گوید: واژه حبل را برای قرآن استعاره آورده اما در مناسبت تشبیه دو احتمال وجود دارد:
?همان طور که ریسمان وسیله آب کشیدن از چاه و سیراب شدن است. قرآن هم نوآموزان و کسانی را که در آن می اندیشند در نوشیدن آب حیات جاوید که علوم و اخلاق پسندیده است کمک می کند.
?همچنان که با ریسمان می توان از پایین به بالا رفت. قرآن نیز هرکس را که به آن چنگ بزند از پرتگاههای جهل و نادانی به بالاترین قله های عقل و سعادتمندی می رساند.14
استاد جوادی آملی می فرمایند: قرآن ریسمان متصلی است از باطن عالم حس تا آسمان عقل و پس از آن از عرش عقل تا قاب قوسین تا نزدیک تر، اگر کسی قرآن را بگیرد و ببوسد در حالی که احکام قرآن با جان او گره نخورده باشد، در واقع تمسکی به قرآن ندارد معیار و میزان اعتصمام همان پیوند قلبی انسان با قرآن و معارف و احکام است.15
تمسک به قرآن از ویژگیهای امامان اهل بیت علیهم السلام نیز بیان شده است. چنانچه امام المتقین می فرمایند:
«عمار اللیل و منار النهار، متمسکون بحبل القرآن.»16
شب زنده داران و روشنی بخشان دوزخ، به دامن قرآن پناه برده اند.
گام چهارم: تسلیم شدن در برابر قرآن
ثمره محوریت قرآن وتمسک به آن، محبوب خدا شدن است. بی قید و شرط در برابر کلام الله تسلیم می شود به گونه ای که قرآن را امام و رهبر خود ساخته و به طور دقیق در پشت سرآن حرکت می کند.
«قد امکن الکتاب من زمامه، فهو قائده و امامه یحل حیث حل ثقله و ینزل حیث کان منزله.»17
اختیار خود را به قرآن سپرده و قرآن را راهبر و پیشوای خود قرار داده است. هر جا که قرآن بار اندازد فرود آید، و هرجا که قرآن جای گیرد، مسکن گزیند.
بنده مخلص خدا پس از آگاهی و خود سازی و تهذیب نفس و رسیدن به مقامات عالیه، کمر همت برای هدایت خلق می بندد و در واقع بعد از پایان سیر الی الحق و فی الحق وارد مرحله سیر الی الخلق می شود. این بنده آگاه و مخلص از نظر احاطه به مبانی معرفت دینی آن چنان تواناست که آمادگی برای پاسخ به هر سؤالی و حل هر مشکلی را دارد. اگر طرفدار حق است، تنها در زبان و سخن نیست بلکه در رفتار و عمل نیز هست. از اوصاف بارز او این است که زمام اختیار خود را به دست قرآن سپرده و قرآن رهبر و پیشوای اوست. هرجا قرآن فرود آید او بار خویش را همانجا افکند و هرجا قرآن منزل کند، آن را منزلگاه خویش سازد.18
با چنین تسلیم شدنی در برابر قرآن، دیگر هیچ نیازی به دیگران ندارد. همان گونه که مولی می فرمایند:
«واعلموا انّه لیس علی احد بعد القرآن من فاقد و لا لأحد قبل القرآن من غنی.»19
آگاه باشید کسی با داشتن قرآن، نیازی ندارد و بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود.
رسیدن به این باور و حقیقت که قرآن دستور العمل کامل زندگی است و کلید همه سعادتها و خوشبختی ها در گنجینه قرآن نهفته است، کار آسانی نیست. رسالت این مقال آن است که بگوید عشق و دوستی قرآن در قالب، معرفت، مجالست، تمسک و تسلیم شدن و... محقق می شود. انسان عاشق قرآن، اندیشه و تفکر و رفتار قرآنی دارد. هویت و شخصیت خود را از آن می گیرد. و به قرب الی الله دست می یابد. چنانچه در کلام مولی الموحدین آمده است:
اهل القرآن، اهل الله و خاصته. 20
اهل قرآن، اهل خدا و از نزدیکان او هستند.
مریم پور حسینی
شمیم نرجس شماره 22
مدرسه علمیه نرجس علیها سلام
--------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم. اسراُ، آیه9
2- نهج البلاغه خطبه،176، 10
3- ر.ک: طباطبائی، محمد حسین؛ تفسیر المیزان، تر جمه مکارم شیرازی، قم، نشر فرهنگی رجاء، ج1، ص584-856
4- غرر الحکم، تمیمی آمدی، ترجمه مصطفی درایتی، حدیث1، ص47
5- واقعه، آیه79
6- نهج البلاغه خطبه176، 7
7- ر.ک: جوادی آملی، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص185
8- نهج البلاغه خطبه 176، 7
9- سوره انفال، آیه2
10- اصول کافی، کتاب فضل القرآن، ج2، ص599
11- ر.ک: حسینی طهرانی، سید حسین؛ نور ملکوت قرآن، ج1، ص79-80
12- نامه69، 1
13- نهج البلاغه خطبه156، 8
14- بحرانی، علی بن میثم؛ شرح نهج البلاغه، ترجمه: حبیب رحمانی، ج4، ص543
15- ر.ک: جوادی آملی، عبدالله؛ قرآن در قرآن، ص220
16- نهج البلاغه خطبه191، 135
17- نهج البلاغه خطبه87، 9
18- ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر؛ پیام امیر المؤمنین، ج3، ص556-578
19- نهج البلاغه خطبه176، 8
20- غرر الحکم، تمیمی آمدی، ترجمه: مصطفی درایتی، ص142